همانند شبی
که مطمئنید فردایش روز و روشن است
اطمینان داشته باش؛
هیچگاه مشکلات بدون راه حلشان
سر راهتان قرار نمیگیرند...
همانند شبی
که مطمئنید فردایش روز و روشن است
اطمینان داشته باش؛
هیچگاه مشکلات بدون راه حلشان
سر راهتان قرار نمیگیرند...
خدای من
نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم
در هیاهوی بازار ...
در خستگی هنگام نماز ...!
در وسوسههای نفس ام ...
… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار
دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است
بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند ...
به کودکی ام بنگر…
هرچند خودم تو را گم میکنم اما ...
تو پیدایم کن ...
من باید فرود آیم ،
نباید بنشینم ،
سالهاست ، از آن لحظه که پر بر اندامم رویید
و از آشیان ، از بام خانه پرواز کردم
همچنان میپرم. هرگز ننشسته ام ،
و دیگر سری نیز به سوی زمین و به شواد پلید شهرها
و بامهای کوتاه خانهها بر نگرداندم ،
چشم به زمین ندوختم ،
پروازی رو به آسمان ،
در راه افلاک
و هر لحظه دورتر و بالاتر از زمین
و هر لحظه نزدیک تر به خدا !
تعداد صفحات : 0